معنی دم هزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
دم هزوئن
دم زدن، حرف زدن
ادامه...
دم زدن، حرف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تم بزوئن
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
ادامه...
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
فرهنگ گویش مازندرانی
در بزوئن
رویش گیاه، جوشش آب، در زدن
ادامه...
رویش گیاه، جوشش آب، در زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دمی بزوئن
نفس نفس زدن، دمیدن
ادامه...
نفس نفس زدن، دمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دمک بزوئن
به هن و هن افتادن، نفس نفس زدن
ادامه...
به هن و هن افتادن، نفس نفس زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دک بزوئن
بخیه زدن کوک زدن
ادامه...
بخیه زدن کوک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دم هدائن
استراحت دادن کوتاه، دور ریختن، پرت کردن
ادامه...
استراحت دادن کوتاه، دور ریختن، پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل بزوئن
دل زدگی
ادامه...
دل زدگی
فرهنگ گویش مازندرانی
کل هزوئن
پایان دادن ماجرا، از تخم افتادن پرندگان
ادامه...
پایان دادن ماجرا، از تخم افتادن پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
نم بزوئن
باران کوتاه مدت، نم زدن
ادامه...
باران کوتاه مدت، نم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
هم بزوئن
بلع ناگهانی، یک لقمه کردن غذا
ادامه...
بلع ناگهانی، یک لقمه کردن غذا
فرهنگ گویش مازندرانی